:-( بغض سنگی :-(

:-( بغض سنگی :-(

شعر-خاطره-دل نوشته
:-( بغض سنگی :-(

:-( بغض سنگی :-(

شعر-خاطره-دل نوشته

دیوانه


ظاهرم قصر است. اما از درون، ویرانه ام

من صدای خسته ی پروانه ای بی خانه ام 


عاشق صیادم و عمدا به دام افتاده ام

آه...او پنداشت من دنبال آب و دانه ام


باد،میزد شانه مویش را !!!... تلافی میکنم

گیسوان او،فقط مال من است و شانه ام


باد در مویش روان و من روانی میشوم...

با همین عاشق کشی ها میکند دیوانه ام


عاشقم...دیوانگی های مرا جدی بگیر

آنقدر دیوانه،حتی با خودم بیگانه ام...