از این کابوس تکراری ؛ هیچ راه فراری نیست
من از یاد رفیقان رفتہ ام بے ردّ پا معنے...
ڪہ هم از آشنایے مخفےام هم از فراموشے
دلم اگر بی تو تنگ میشود ... ببخش ؛ روزم اینگونه قشنگ میشود...
تُو نگات...یه حسیه دلم غم میگیره...تو چشام ، نگا میکنی و دل میمیره...عشق تو...نفس مثه یه عادته...دلِ من ، برای عشق تو بی طاقته...