:-( بغض سنگی :-(

:-( بغض سنگی :-(

شعر-خاطره-دل نوشته
:-( بغض سنگی :-(

:-( بغض سنگی :-(

شعر-خاطره-دل نوشته

بغض ...



 

دندانم شکست به علت وجود سنگ در غذایم ، درد کشیدم و گریستم ، نه بخاطر دندانم ... بخاطر

کم سو شدن چشمان مادرم! (مرحوم حسین پناهی) 
 
 

کی فکرشو میکرد ؟!


کی باورش میشد که تو دور شی
تو ذهن من در حد یک نور شی
در نظرم یک فرد محجور شی 
برو کنار اون که دوست داری
اشکال از من بود آی اَم ساری


#رضا_پورکریمان_کی_فکرشو_میکرد_؟!
#

دیوانه


ظاهرم قصر است. اما از درون، ویرانه ام

من صدای خسته ی پروانه ای بی خانه ام 


عاشق صیادم و عمدا به دام افتاده ام

آه...او پنداشت من دنبال آب و دانه ام


باد،میزد شانه مویش را !!!... تلافی میکنم

گیسوان او،فقط مال من است و شانه ام


باد در مویش روان و من روانی میشوم...

با همین عاشق کشی ها میکند دیوانه ام


عاشقم...دیوانگی های مرا جدی بگیر

آنقدر دیوانه،حتی با خودم بیگانه ام...



تهران شلوغه دستمو بگیر


میترسم از این شهر لعنتی

از بام تهران از شمال شهر

از کافه های دنج با کلاس

از قهوه های تلخ مثل زهر

میترسم اینکه گمت کنم

میترسم عشقم بی اثر بشه

دریاچه چیتگر بدون تو

میتونه با اشکم خزر بشه

تهران شلوغه دستمو بگیر

همدست من باشو ولم نکن

اینجا منو دور از تو میکُشه

این ظلمو در حق دلم نکن

پیشم نباشی گریه می کنم

پیشم نباشی غصه میخورم

تو بام تهران با چشای خیس

هرچی چراغ زردِ میشمرم

<><><><><><><><><><>

این شهر انقدر دود داره که

میترسم عشقم دودشه بره

تهران شلوغه دستمو بگیر

تا دلهرم نابود شه بره

جاتو با هیچکی پُر نمیکنم

هیچکس نمیتونه بیاد بجات

پشت چراغای تمام شهر

بعد از تو هم گل میخرم برات

تهران شلوغه دستمو بگیر

همدست من باشو ولم نکن

اینجا منو دور از تو میکُشه

این ظلمو در حق دلم نکن

پیشم نباشی گریه می کنم

پیشم نباشی غصه میخورم

تو بام تهران با چشای خیس

هرچی چراغ زردِ میشمرم

تهران شلوغـه دستمـــو بگیرر



متن آهنگ "علی عبدالمالکی" با عنوان "تهران شلوغه دستمو بگیر"

ترانه سرا : نرگس جعفری – آهنگ ساز : علی عبدالمالکی


متن ترانه ی "بی قرار" با صدای علیرضا قربانی


بازا ای دلبرا ، که دلم بی قرار توست


وین جان بر لب آمده ، در انتظار توست


در دست این خمار غمم ، هیچ چاره نیست


جز باده ای که در قدح غمگسار توست


ساقی به دست باش که این مست مِی پرست

 
چون خُم ز پا نشست و هنوزش خمار توست


هر سوی موج فتنه گرفته ست و زین میان


آسایشی که هست مرا در کنار توست


سیری مباد سوخته ی تشنه کام را


تا جرعه نوش چشمه ی شیرین گوار توست


بی چاره دل که غارت عشقش به باد داد


ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست


هرگز ز دل امید گل آوردنم نرفت


این شاخ خشک زنده به بوی بهار توست


ای سایه صبر کن که براید به کام دل

 
آن آرزو که در دل امیدوار توست


شعر از استاد "امیر هوشنگ ابتهاج"


آهنگ سازی از "مهیار علیزاده"


از آلبوم "حریق خزان"