:-( بغض سنگی :-(

:-( بغض سنگی :-(

شعر-خاطره-دل نوشته
:-( بغض سنگی :-(

:-( بغض سنگی :-(

شعر-خاطره-دل نوشته

چه و نیچه ...


شاه و پادشاه و نیچه ، در حضور تو که هیچه

وقتیکه،تو هستی پیشم ، بوی عطر تو میپیچه
تو رو خیلی دوس دارم من ، تو برام حُکم یه غنچه
توی عمق اون نگاهت ، مهربونیت مثه مورچه
فکر نکن که خیلی پوچ ِ ، برا من تو کل دنیا
یه خونه داره ، یه کوچه

.

.

.

.

.

.

.


تو یه دختر قشنگی ، که تو موهات ، باد میپیچه
هر کی تُو مسیر که میره ، وقتی که تورو میبینه

یهو بدجوری میپیچه ...
حالا تو هِی بگو نیچه ...
نیچه که کلا میپیچه ...
توی ِ پیچ وا پیچ نیچه ، بذار که نیچه بپیچه
حالا بی خیال نیچه ...

بگو بعد این همه سال ، حال و اوضامون چی میشه ؟

نگو که اصلا نمیشه !!!
با ما راه نیای ، خدایی ...
اخمامون تو هم میپیچه ...
باز همون آش ، همون نیچه ...

( رضا-وارتان- پورکریمان # یکشنبه 12/9/91 * 2 Dec 2012 ... ساعت 3 صبح - Basement Of Home )